جدول جو
جدول جو

معنی متحول کردن - جستجوی لغت در جدول جو

متحول کردن
دگرگون کردن
تصویری از متحول کردن
تصویر متحول کردن
فرهنگ واژه فارسی سره

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مبذول کردن
تصویر مبذول کردن
پرداختن، بخشیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از تحویل کردن
تصویر تحویل کردن
نقل مکان کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از معمول کردن
تصویر معمول کردن
عملی کردن، اجرا کردن، متداول ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از متحلی کردن
تصویر متحلی کردن
آراستن زیور دادن آراستن زینت دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مشحون کردن
تصویر مشحون کردن
انباشتن آگندن آکندن پر کردن پرکردن انباشتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مسحور کردن
تصویر مسحور کردن
جادو کردن، فریفتن جادو کردن سحر کردن، فریفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سر گرم کردن، به کار وا داشتن، باز داشتن بکاری سرگرم کردن بکار واداشتن، بازداشتن منصرف کردن (با از آید) : زد تیغ قهرو قاهری برگردن دیو و پری کورا ز عشق آن سری مشغول کردند از قضا. (دیوان کبیر)
فرهنگ لغت هوشیار
رواگ دادن، انجام دادن عمل کردن اجرا کردن، متداول کردن رایج ساختن، بعمل آوردن پروردن: (قرب صد هزار سر گوسفند و هزار سر گاو که در خانه ها بنمک معمول کرده... قدید کرده اند) (ترجمه محاسن اصفهان 64)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مقبول کردن
تصویر مقبول کردن
پذیرفته گرداندن پذرفتار گشتن، خوشایند ساختن مقبول گرداندن
فرهنگ لغت هوشیار
وا گذاشتن سپردن، بستگی دادن واگذار کردن (کاری بکسی)، محول کردن (کاری بوقتی)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از متحیر کردن
تصویر متحیر کردن
Baffle, Bedazzle, Stump, Transfix
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از متحرک کردن
تصویر متحرک کردن
Mobilize
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از مشغول کردن
تصویر مشغول کردن
Engross, Preoccupy
دیکشنری فارسی به انگلیسی
confundir, deslumbrar, desconcertar, paralisar
دیکشنری فارسی به پرتغالی
verwirren, verblüffen, lähmen
دیکشنری فارسی به آلمانی
zaskoczyć, zadziwiać, zbić z tropu, wstrząsnąć
دیکشنری فارسی به لهستانی
сбивать с толку , изумлять , ставить в тупик , ошеломлять
دیکشنری فارسی به روسی
поглощать , занимать
دیکشنری فارسی به روسی
збивати з пантелику , приголомшити , спантеличувати , приголомшувати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
поглинати , займати
دیکشنری فارسی به اوکراینی
verwarren, verbluffen, verbijsteren, verstarren
دیکشنری فارسی به هلندی
desconcertar, deslumbrar, paralizar
دیکشنری فارسی به اسپانیایی